مظلوم دیروز و امروز (جشن میلاد امام حسن مجتبی(ع))


تاریخ : 

1401/01/27

متن کامل فایل صوتی

بسم الله الرحمن الرحیم. انّا انزلناه فی لیلة القدر . و ما ادراک ما لیلة القدر . لیلة القدر خیر من الف شهر . تنزّل الملائکة و الروح فیها باذن ربّهم من کلّ امر . سلام هی حتّى مطلع الفجر .

در شب قدر و در آستانهٔ شب قدر و شب‌های قدر انشاءاللّه با همراهی شما، یک سخنرانی فشرده را می‌شنویم و در ادامهٔ برنامه با هم هستیم. از همکاری که خواهید کرد سپاسگزاریم و دلیل اینکه شما را به زحمت انداختیم که از طریق ضبط قبلی بشنوید، این است که امکان نداشته است که این برنامه را عیناً به صورت جدید تهیه کنیم و از آن طرف، برنامه خیلی عالی و لازم و مؤثر بوده است و حیف بوده است که از دست برود. بخصوص که مناسبت امشب بوده و هست و زحمت می‌کشید و همراهی می‌کنید که من و شما با هم گوش کنیم و بعد ادامه دهیم انشاءالله. امیدواریم که بهرهٔ کافی از این برنامه و از ساعات پر برکت این شب قدر، این شب عزیز ببریم همهٔ ما. اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد.

 

بسم الله الرحمن الرحیم. یا حسن بن علی ایها المجتبی یا بن رسول الله یا حجّت الله علی خلقه،‌ یا سیّدنا و مولانا انا توجّهنا واستشفعنا و توسّلنا بک الی اللّه و قدّمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند اللّه اشفع لنا عند الله.

شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا و یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا

یکی از شاخص‌های تشیع که ائمهٔ اطهار (ع) برای شیعیانشان فرموده‌اند، به عبارت دیگر تعریفی که ائمهٔ اهل بیت از شیعیان کرده اند، این است: « شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا و یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا» وقتی که ما شاد هستیم شیعیان ما شاد هستند، وقتی که ما سوگواریم، محزونیم، ‌اندوهگینیم، شیعیان ما اندوهگین هستند.

ما بنا را در این معجون تقدیمی امشب در محضر سروران،‌اساتید معظم و همکاران گرامی در نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم بر این تعریف می‌گذاریم که شیعه اهل بیت (ع) یعنی کسانی که در شادی اهل بیت شادند و در ناشادی اهل بیت ناشادند. امّا بعد از این تعریف وظیفهٔ شیعیان چیست؟ آیا وظیفه آنان هم صرفاً همان چیزی است که در این تعریف آمده است؟ یعنی از ما فقط همین را خواسته‌اند که وقتی میلاد است به جشن و شادی بپردازیم و وقتی عزا است به سوگواری و ماتم؟ در شب‌ها و روزهای شاد به نام ائمه اهل بیت و پیشوایان بزرگمان وقت نداشته باشیم برای کاری جز شادی، شادمانی و در ایّام و لیالی سوگواری و عزاداری مرتبط با اهل بیت (ع) هم وقت برای هیچ کاری نداشته باشیم جز اینکه عزاداریم و می‌خواهیم گریه کنیم، می‌خواهیم سینه بزنیم، می‌خواهیم زنجیر بزنیم؟ سؤال این است؟!

مسأله اینطور نیست؛ اگر شیعیانشان را تعریف کردند که یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا و یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا هرگز جلسات و همایش‌ها و مجلس‌ها و نشست و برخواست‌های بدون دستور جلسه تعریف نکردند. اجازه دهید عرض کنم،‌ شاید خودتان از من هم آشناتر باشید که شده یک مسئلهٔ فرهنگی در عالم تشیع. می‌گویید نه؟‌ بررسی کنید بینید چنین هست یا نه؟ در مراسم شاد وقت نداریم، در مراسم ناشاد هم وقت نداریم. برای چی؟ برای انجام وظیفهٔ تشیعمان. آن وظیفه چیست؟

اولاً پیشوایان ما ائمه اطهار (ع) مهر تأیید زدند بر این نشست‌‌های ما،‌ براین همایش‌های ما؛ بر این گردهم آمدن‌های ما؛ حتی دید و بازدیدهای ما و فرمودند: تَزاوَرُوا فإنّ في زِيارَتِكُم إحْياءً لِقُلوبِكُم. با هم رفت و آمد داشته باشید، باهم نشست و برخواست داشته باشید؛ کنار هم قرار بگیرید تا دلهایتان زنده شود؛ از دل مردگی دربیایید: «فان فی زیارتکم احیاء لقلوبکم» برای درمان دل مردگی متدینین به ما یاد می‌دهند که کنار هم کیشانشان،‌ هم مرامشان،‌ هم فکرهایشان، ساعت هایی،‌ روزهایی بنشینند. خوب، این مهر تأیید؛ ولی هنوز دستور جلسه جایش خالی است!

 در حدیث دیگر فرمودند: تَزَاوَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَذَاكَرُوا؛ یعنی ما تأیید می‌کنیم دید و بازدیدهایتان را،‌ تأیید می‌کنیم ملاقات‌هایتان را، کنار هم گردآمدن‌هایتان را و وقتی به هم می‌رسید و جمعتان جمع می‌شود مذاکره داشته باشید،‌گفتگو داشته باشید، این هم مورد تأیید ماست؛ بعد چه کار کنید؟ « تَذاکرُوا وَ احیَوا اَمرَنا» حواستان به این مطلب باشد که در این مذاکراتِ شما، باید امر اهل بیت (ع) مطرح بشود و نه هرچیزی مذاکره بشود. هر مذاکره‌ای دستور نشست‌ها و همایش‌های شیعیان ائمه اهل بیت نیست. «و احیوا» احیا کنید امر ما را. 

تعبیر «احیا» تکان دهنده است؛ یعنی اگر احیا در کار نباشد جای رودربایستی نیست؛ مفهوم مخالفِ نص صریح این احادیث این است که امر اهل بیت احیا نشود، یعنی چی؟ به اراضی که احیا نشده است چه می‌گویند؟ رودربایستی دارد؟ میگویند اراضی موات. موات! آنهایی هم که کلمه موات را بلد نباشند،‌ مسافر و رهگذر هم باشند می‌بینند که اینجا اراضی موات است. نه درختی دارد، نه گل و گیاهی دارد، نه باغ سیبی دارد، نه باغ گلابی دارد و نه نهری جاری است، نه چاه آبی زده‌اند،‌ اراضی موات است. وقتی احیا نشود موات است.

 دو تا حدیث است با مضمون نزدیک به هم؛ یکی از عیون اخبار الرضا (ع) تألیف گرانقدر شیخ صدوق (رضوان الله علیه) جلد ۱ ص ۶۰۷ حدیث ۶۹ و نزدیک به مضمون این حدیث از امام باقر (ع) در خصال شیخ صدوق. خوب اینها همه دستور جلسات ما است دیگر. ولی الان خصال شیخ صدوق کجاست؟ باید گشت پیدا کرد. عیون اخبار الرضا شیخ صدوق کجاست؟ باید گشت پیدا کرد. ما راجع به چی صحبت می‌کنیم؟ خدا می‌داند. 

من متن حدیث مولا علی بن موسی الرضا (ع) را می‌خوانم؛ عین عبارت را؛ رنگ و بو و طعم دیگری دارد: «رحم الله عبداً احیا امرنا». امام رضا (ع) (می فرماید): «رحم الله عبداً احیا امرنا». فرصت نیست. همینجا روی کلمهٔ «عبد» بمانیم. داستان بشر حافی و بالاخره ایشان دارد چه‌کار می‌کند؟ ایشان عبد است یا آزاد است؟ آزاد است؛ آقا آزاد است! عمدهٔ مشکلات همینجا است. اگر سؤال برود روی اینکه ما عبدیم یا آزادیم؟ رحم الله عبداً احیا امرنا. خدا رحمت کند آن بنده‌ای که امر ما اهل بیت را احیا کند. «قلت کیف یحیی امرکم» خوب شما انتظار دارید شیعیان شما، موالیان شما چگونه امر شما را احیا کنند؟ «قَالَ يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا النَّاسَ»  شروع کنند از یک گوشه‌ای علوم و معارف ما اهل بیت را اول تعلّم کنند بعد هم تعلیم کنند به مردم. «فَإِنَّ اَلنَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلاَمِنَا لاَتَّبَعُونَا». اینطوری احیا می‌شوند مردم. یعنی همهٔ بررسی‌های (شما) که مردم چنین‌اند، مردم نمی‌خواهند،‌ مردم... ، مردم....، (این استدلال ها درست نیست). امام (ع) می‌فرمایند مشکل آنجا نیست: «فان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا» شما به مردم نشان دهید‌ زیبایی‌‌های کلام ما را، زیبایی‌های علوم و معارف ما را، مردم را در جریان بگذارید که در مکتب اهل بیت (ع) چه خبر است، «لاتّبعونا» خودشان تبعیت می‌کنند. اینطوری امر ما احیا می‌شود.

حالا در این معجونِ امشب هم قرآن داریم،‌ هم تفسیر داریم، هم حدیث داریم،‌ هم سیره داریم و هم وقت نداریم! توکّل به خدا؛ اوّلین بار نیست که یک مشکلی اینگونه است. این همه کار،‌ اما وقت صفر؛ صفر. یعنی از شما چه پنهان که بعد از چند دهه امشب بنده متصدّی اجرای برنامهٔ فرهنگی پر و پیمان هستم که این همه برایش کوشش شده، زحمت کشیده شده با زمان صفر. یعنی قبل از شروع به من گفتند آقا هیچ وقت نداری! الحمدلله رب العالمین، باشد. این خودش یک آزمایش توکّل است دیگر. ببینیم می‌شود یا نمی‌شود؟ توکّل به خدا می‌کنیم. حشو و زوائد که نداشت. معجونی که طبیبانه، دردمندانه تهیه بشه که حشو و زوائد ندارد. ولی دیگر چه عرض کنم.

خوب اوّل از قرآن شروع می‌کنیم، بعد می‌رویم سراغ سیرهٔ معصومین و برمی‌گردیم سراغ دستور جلسه که احیای امر اهل بیت(ع) است. بعد شما عنوان را ببینید،‌ عنوان اصلی هم اینجا دست من است که جناب بختیار با دست‌خط مبارکشان اینجا به من دادند و با عنوانی که این بالا نوشته شده است فرق دارد. آنجا عنوان عبارت بود از «امام حسن مجتبی (ع) مظلوم دیروز و امروز». خوب شما عنوان را دارید، ‌عنوان دوّم را هم دارید و معجونی هم ذیل عنوان ارائه می‌شود را هم دارید و بعد هم شما فرصت دارید ولی من وقت ندارم. شما تا قیام قیامت وقت دارید داوری کنید، تأیید کنید، تکذیب کنید و بگویید که عنوان با معنون سازگار بود یا نبود؟ ایشان از وقتی که در اختیارش گذاشتند توانست استفاده کند یا نه و غیره و غیره. ما از قرآن شروع می‌کنیم،‌می‌رویم سراغ سیرهٔ‌نبوی و بر می‌گردیم به دستوری که مطرح کردیم، احیای امر اهل‌بیت (ع)، تکلیف ما چیست؟ چه کرده‌ایم و چه می‌کنیم و چه خواهیم کرد و باقی در اختیار شماست.

از قرآن کریم؛ قسمت قرآن کریم ما سورهٔ نور است. سورهٔ نور، واحد موضوعی دوّم، آیات ۱۱ تا ۲۰. فشرده‌اش می‌کنیم؛ ۲۰ تا آیه را که نمی‌خواهیم بخوانیم و شرح دهیم. اصلاً به این کارها نمی‌رسیم. فشرده‌اش می‌کنیم. به شرط اینکه که شما هم حواستان حسابی جمع باشد. بعد از سحری که خوردید، ‌نماز صبح را که خواندید، سر صبر قرآن را باز کنید ببینید من اینجا چه می‌گفتم. آیات ۱۱ تا ۲۰ سورهٔ نور، واحد موضوعی دوّم سورهٔ نور، سورهٔ ۲۴ قرآن کریم، ماجرای افک. ماجرای چی؟ شنیدید؟ «افک»: الف ف کاف. «افک» می‌دانید یعنی چی؟ افک یعنی دروغ؟ حالا کذب یعنی چی؟ کذب هم یعنی دروغ. تفاوت افک با کذب چیست؟ یک تفاوت عمده. کذب، افک. میگویند طرف کاذب است، دروغگو است، حرفش کذب است. یعنی صدق نیست. این شخص صادق نیست، کاذب است. افک چیست؟ افک هم ترجمه می‌کنند دروغ. ترجمهٔ دیگرش تهمت است. اینها ترجمه‌های جانبی است. آنچه با آن کار داریم این است. شما به ذهنتان بسپارید، بعد شما ازش دفاع کنید یا من دفاع می‌کنم که «افک» به معنای دروغ است امّا دروغی از آن دروغ‌ها. دروغی که اصلاً از ریشه و اساس وجود نداشته است. یعنی از اوّل اوّل تا آخر آخر آن را ساخته‌اند.

 ماجرای افک که در سیرهٔ پیغمبراکرم، سیرهٔ نبوی و در تفاسیر قرآن کریم‌، صفحاتی را به خودش اختصاص داده است از آغاز تا امروز که اگر مجموع آن‌ها را جمع کنید یک کتاب قطور بزرگ خواهید داشت که همه‌اش ماجرای افک است، یعنی ماجرای یک چیزی که از بیخ و بن وجود خارجی نداشت. یک عده منافق،‌یک عده کارشکن، یک عده مصیبت جامعه، یک عده آدم‌هایی که دشمن نور بودند و جز با ظلمت سر و سرّی نداشتند و تحت ریاست یکی از جنس خودشان از همهٔ آنها ظلمانی‌تر، تاریک‌تر،‌ضد نورتر،‌ضد انسان‌تر، ضد ارزش‌تر،‌آمدند یک دروغ بزرگ را از ریشه ساختند آمدند بالا. 

خدا می‌فرماید: «انّ الّذین جاؤ بالافک عصبة منکم» این ماجرا را این‌ها آمدند، یک عده‌ای در میان شما سامان دادند. «لا تحسبوه شرّاً لکم بل هو خیر لکم» این چیزی که ۱۴۰۰ سال ما را به خواب برده که خیال کردیم هر وقت از این ماجراها اتفاق بیافتد، دوباره این اتفاق می‌افتد. مثل مسلمان‌هایی که گفتند در جنگ بدر خدا چگونه ما را پیروز کرد، درجنگ احد هم پیروز می‌کنه. هرکاری ما بکنیم پیروز می‌کند. تخلف کنیم، اطاعت کنیم، کوشش بکنیم، ‌نکنیم. ولی اینطور نیست. خدا در ادامهٔ این آیات مکرر فرموده ما یک بار به دادتان رسیدیم؛ دفعات بعد با خودتان است: « انّ الّذین جاؤ بالافک عصبة منکم لا تحسبوه شرّاً لکم بل هو خیر لکم» از اینجا به بعد گوش بگیرید، درس بگیرید: «لکلّ امرئ منهم ما اکتسب من الاثم». شماها در ماجرای افک همه گناه کار شدید از دم،‌ همه گناه کار شدید؛‌ درجات گناه کاریتان فرق داشت، یک عده بیشتر گناه کار شدید،‌ یک عده کمتر گناه کار شدید.

مگه ما چه کار کردیم (ما بی گناهیم)؟ آن کسی که این کار را کرد بروید او را بگیرید: «و الّذی تولّى کبره منهم». خدا می‌فرماید: «له عذاب عظیم». (عذاب او) به عهده من است. عذاب عظیم مال او است؛ ولی شما چی؟ من با شما کار دارم. قرآن خدا مال شما مؤمنین است. من با عبدالله بن ابی بن ابی سلول که کاری ندارم. من که با منافقین کاری ندارم. من با شما ها کار دارم. شماها چه کردید؟ « لولا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیراً و قالوا هذا افک مبین» چرا شما تا برایتان گفتند، نگفتید این تهمت است، افک است، دروغ است، ناسزا است، از ریشه بی اساس است، وجود ندارد؟ اصلاً تو کی هستی؟ از کی شنیدی؟ از کجا آمدی؟ از کجا آوردی؟ چرا اینطوری برخورد نکردید؟ این درس است. «و لولا فضل الله علیکم و رحمته فی الدنیا و الآخرة لمسّکم فیما افضتم فیه عذاب عظیم» ما عذاب عظیم را وعده دادیم به آن رئیس ماجرای افک، ولی شما هم به دور نیستید. اگر فضل و رحمت خدا نباشد دونه دونهٔ شما،‌همان عذاب مال شماست. عذاب عظیم مال کسی است که گناه کار است. شما هم گناه کار شدید. جای گناه کار کجاست؟ با گناه کار چگونه برخورد می‌کنند؟ «عذاب عظیم» چرا؟ «اذ تلقّونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم» شما دهان هایتان را باز کردید،‌ با دهان‌هایتان چیزهایی گفتید، از این دهان‌های شما مؤمنینِ خوبِ نماز خوان،‌ روزه‏گیر، وفادار، دوست‌دار پیامبراکرم، مردان و زنان جهادگر در جبهه‌های جنگ و پشت جبهه و غیره و غیره، از دهان‌های شما چیزهایی درآمد که «ما لیس لکم به علم» شما به آن‌ها علم نداشتید. چرا گفتید؟ چرا دهان‌های شما مؤمنین باز شد و حرف‌هایی را زد که مطمئن نبود؟ ما از شما انتظار نداشتیم. عبدالله بن اُبی اگر غیر از این عمل کند خلاف انتظار است. او رئیس منافقین است. منافقینی که نوچه‌های عبدالله بن اُبی هستند، اگر خلاف این رفتار کنند خلاف انتظار است، آن‌ها نوچه‌هایش هستند. یهود اگر با آنها هم دست شوند خلاف انتظار نیست. شما چرا؟ 

«و تحسبونه هیّناً و هو عند الله عظیم»؛ این ماجرای بزرگ ما است. آقا تو آمده‌ای انگشت گذاشتی روی چیزهای سادۀ پیش پا افتاده‌ای که اصلاً‌ مهم نیست. مسائل مهم را رها کرده‌ای و چسبیده‌ای به مسائل غیر مهم. مسئلةٌ؟ مسئلهٔ مهم و غیر مهم را چه کسی باید تعیین کند؟ من باید تعیین کنم یا خدا و رسول؟ من شیعه و بچه شیعه باید تعیین کنم چه مهم است و چه مهم نیست یا امام من باید تعیین کند؟ خدا می‌فرماید «و تحسبونه هیناً و هو عند الله عظیم» شما همه برخوردتان این بود که چیزی نیست، (مسألۀ) ساده است،‌ (چیزی) شنیدیم و گفتیم. فلان کس گفت، من هم گفتم. خوب من چه می‌دانم؛‌گردن آن که گفت. سوّمی هم گفت، گردن دوّمی که گفت؛ چهارمی هم گفت گردن سوّمی که گفت. همه گردن هم و خداوند می‌فرماید نه خیر. گردن همهٔ شما است: «لکلّ امرئ منهم ما اکتسب من الاثم».

یک گناه ننگین زشت ناهنجاری به نام ماجرای افک شکل گرفت، طراحی آن از جناح مخالف شما بود،‌ پیشبردش از طرف شما بود. رودست خوردید. طراح، طراح قوی دست و چیره دستی بود، همهٔ شما را به کار گرفت. به تعبیر امروزی همهٔ شما را سرکار گذاشت. هیچ کدام هم معذور نیستید، مگر (بواسطه) فضل و رحمت خدا. یک بار ما می‌بخشیم؛ در قرآن هم ثبت می‌کنیم که یک بار بخشیدیم؛ فضل و رحمت خدا شامل حال شما مسلمین شد. حواستان را برای موارد بعدی جمع کنید. «و لولا اذ سمعتموه قلتم ما یکون لنا ان نتکلّم بهذا» چرا شما به عنوان مؤمن مسلمان وقتی شنیدید چیزی را که نمی‌دانستید،‌ ندیده بودید، مطمئن نبودید،‌ چرا نگفتید ما حق نداریم این سخنی را که می‌شنویم به آن تکلّم کنیم؟ ما افراد متعهدی هستیم، افراد مسلمانی هستیم، افراد متدیّنی هستیم. هرچیزی که بشنویم را که نمی‌توانیم به زبانمان بیاوریم. چرا نگفتید: «ما یکون لنا ان نتکلّم بهذا» چرا نگفتید: «سبحانک هذا بهتان عظیم» چرا پناه به خدا نبردید؟ چرا به سراغ خدا نرفتید؟ چرا از خدا خجالت نکشیدید؟ این بهتان عظیم را چرا شما هم نقل کردید و گسترش دادید؟ «یعظکم اللّه ان تعودوا لمثله ابداً». یک بار برای همیشه خدا موعظه می‌کند شما مسلمین اهل قرآن و پیرو خاتم پیامبران را که دیگر نگذارید دوّمی پیدا کند: «یعظکم اللّه ان تعودوا لمثله ابداً ان کنتم مؤمنین». ببخشید اگر مؤمن هستید؛ اگر مؤمن هستید تکرار نکنید.

«و یبین الله لکم الآیات و الله علیم حکیم» فلسفه‌اش چیست؟ خوب ما شنیدیم و گفتیم. همه جا هم پر شد. بعد هم معلوم شد همه‌اش از بیخ و بن دروغ بوده و خدا هم هدایت و حمایت کرد و قضیه حل شد. حالا شما چه چیزی را می‌خواهید پروندهٔ مختومه باز کنید؟ دو آیهٔ آخر: « انّ الّذین یحبّون ان تشیع الفاحشة فی الّذین آمنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا و الآخرة». این فلسفه‌اش است. خدا اگر از شما سؤال کند که کسانی که اشاعهٔ فحشا می‌کنند از نظر شما مجازاتشان چیست؟ همان مجازات را خدا آدرس داده است برای این کسان بگذارد، شما، شما،‌شما چه مجازاتی پیشنهاد می‌کنید؟ غیر از عذاب الیم در دنیا و آخرت؟ کدام حقوق‌دان دانای عاقل خردمندی است که غیر از این مجازات تعیین کند برای اشاعهٔ فحشا؟ چراکه از اشاعهٔ فحشا که بدتر نداریم. خدا می‌فرماید وقتی یک ماجرای افک به عنوان نمونه از یک جایی بی اساس بلند شود، شکل بگیرد، بیاید تمام جو جامعهٔ اسلامی شما را پر کند و همهٔ شما در آن شرکت کنید، این یعنی اشاعهٔ فحشا و اشاعهٔ فحشا هم جرم است و مجازات آن «عذاب الیم» در دنیا و آخرت است. «و الله یعلم و انتم لا تعلمون» سخنی دارید و جوابش این است که این از مواردی است که خدا می‌داند و شما نمی‌دانید. اگر فکر می‌کنید که می‌دانید بیایید نشان دهید که می‌دانید. 

«و لولا فضل الله علیکم و رحمته و انّ الله رؤف رحیم» چون این یک بار را قرار است خدا ببخشد فضل و رحمت خدا آمد، ‌خدای رئوف آمد، خدای رحیم آمد پذیرفت، بخشید تمام شد. خوب، حالا شمایید، شما مسلمان‌ها هستید و ماجراهای افک بعدی. یکی پس از دیگری. عبدالله بن ابی می‌رود کنار و یکی دیگر می‌نشیند جایش. حالا شما دوباره باید رودست بخورید؟‌ نفر سوّم می‌آید جای نفر دوّم می‌نشیند و یک ماجرای افک دیگر درست می‌کند. باز هم شما باید رودست بخورید و انتظار دارید خدا دوّمی را هم ببخشد، سوّمی را هم ببخشد، چهارمی را هم ببخشد؟ انتظار دارید خدا این همه ترور شخصیتی را که از پیغمبر اکرم،‌ خاتم پیامبران، نازنین‌ترین بندگان خدا،‌ عزیزترین بندگان خدا به درگاه خدا، شما در این ترورهای شخصیت خاتم پیغمبران شرکت کردید، انتظار دارید خدا ببخشد؟ نمی‌بخشد. این سند قرآنی آن است. یک بار بخشیدیم دیگر نمی‌بخشیم. یک بار را بخشیدیم، ماجرا را تابلو کردیم، بخششمان را هم تابلو کردیم،‌ دیگر نمی‌بخشیم. اجازه دهید من جدّی بودن قضیه را برای شما مستند کنم سریع حرکت می‌کنم.

من یکی از تفاسیر بسیار معتبر را به عنوان نمونه متن آن را نوشته‌ام سریع برایتان می‌خوانم که ببینید این ماجرای افک چگونه رخ داد؛ متن تفسیر است؛ حالا شما بروید بعد از سحری و نماز صبح تفسیرهای مختلف را ببینید. من یکی‌ را برای نمونه می‌خوانم؛ ذیل همین آیات ماجرای افک: «قد نقل فی تفاسیر الخاصة و العامة» یعنی شیعه و سنی وحدت دارند، هم دست شده‏اند، ‌همه باهم مفسرین عظام شیعه و سنی همه، ذیل این آیات،‌ هرجا شما هر تفسیری را باز کنید برای شما این مطالب را می‌نویسند؛ چه می‌نویسند؟ «انّ الآيات نزلت‏ في‏ عائشة، و سبب نزولها انّ الرّسول (ص) خرج بها في غزوة بنى المصطلق ... و بعد ما رجع‏ من‏ تلك‏ الغزوة و دنى من المدينة قامت عائشة حين أذنوا بالرّحيل و مشت حتّى جاوزت الجيش فلمّا قضت شأنها أقبلت الى الرّحل‏». عایشه همسر پیغمبراکرم عامّه و خاصّه نقل کرده‌اند که همراه پیغمبراکرم بود در غزوهٔ بن المصطلق - ذهن من می‌گوید سال پنج هجرت انشاءالله که درست باشد - جا می‌ماند، همه حرکت می‌کنند -‌ یک مقدار داستان‌سازی دارد که من کاری به آن ندارم - به هر حال، یکی از اصحاب پیغمبراکرم ایشان را سوار می‌کند و می‌رساند به جمع مسلمین و همین باعث می‌شود که منافقین از آن ماجرای افک را بسازند.

حالا برگردیم به اصل ماجرا. کلّ این داستان را هم منافقین ساختند؛ یعنی نه جا ماندنی در کار بود، نه آدمی  که همسر پیغمبراکرم امّ المؤمنین عایشه را بخواهد سوار ناقه‌ای بکند یا سوار هودج خودش بکند، یا به هرشکل دیگری بخواهد بیاورد برساند به مسلمانان و پیغمبراکرم. اینها همه از بیخ دروغ بود. گفتیم افک یعنی دروغی که از بیخ و بن اساس ندارد. نه اینکه یک جایش دروغ است و یک جایش راست. حالا می‌بینید چه بر سر مسلمانان آمد؟! مسلمانان آن زمان چقدر باید در محضر پیامبراکرم شرمنده می‌شدند و می‌بودند که چه کردیم ما؟ کی اصلاً آمد گفت این اتفاق افتاده؟ چرا ما تحقیق نکردیم؟ خوب کوچکترین تحقیقی می‌کردیم،‌ یکی از خانم‌ها خوب می‌رفت،‌ خوب خانم‌های دیگری هم بودند،‌ فقط خانم پیغمبراکرم که نبودند. خانم‌هایی هم همواره همراه مسلمین بودند،‌ معدود بودند، جبهه را مردها اداره می‌کردند، ولی معدود خانم‌هایی هم همیشه همراه بودند. خوب کافی بود یکی از این خانم‌ها مثل خانم‌های انقلابی عصر انقلاب خودمان در مملکت عزیز جمهوری اسلامی برود بگوید من خودم از عایشه ام المؤمنین سؤال می‌کنم،‌خوب قضیه حل بود و تمام بود. یکی از مؤمنین می‌آمد نزد پیغمبراکرم آقا شما همسرتان همراهتان بود الان کجاست؟ خوب الان هم همراهم است. مگر قضیه‌ای اتفاق افتاده؟ بجای این کارها چه کردند مسلمانان؟ هی گفتند، هی شنیدند، هی نُقل مجلس کردند، پخش کردند. یعنی دقیقاً همان چیزی که دشمن می‌خواست را پیاده کردند. شد بخشی از سیرهٔ نبوی. شما الان هیچ کتابی در سیرهٔ نبوی،‌کتاب مفصل سیرهٔ نبوی پیدا نمی‌کنید که ماجرای افک داخلش نباشد. ماجرای افکی که هیچ اساس نداشت.

حالا تشیع یعنی چی؟ احیای امر اهل بیت یعنی چی؟ اساس تشیع بر چیست؟ اساس تشیع بر این است که ما حرف زیبای خریداردارِ مهم بزرگی که الان   داریم و همیشه هم داشتیم و خواهیم داشت،‌ هم با جهان اسلام، هم با همهٔ جهان بشریت این است که ما پیرو خاتم پیامبرانیم. بعد از خاتم پیامبران هم جز کسانی که نفس رسول‌الله بوده باشند و عین رسول‌الله بودند به عنوان پیشوا نپذیرفتیم و نخواهیم پذیرفت. (صلوات)

نشانهٔ این اعتقادمان هم این است که حاضریم با غیبت پرمصیبت، دردناک، سخت، طاقت فرسای یکی از آن پیشوایان بسازیم ولی پیشوای دیگری را حاضر نیستیم بپذیریم. این یعنی تشیع. اصل دعوای ما نه در سقیفه است،‌ نه رأی است،‌ نه انتخابات است،‌ نه بیعت است و نه هیچکدام از این حرف‌ها. اصل حرف تشیع این است که ما نفس رسول‌الله را بعد از رسول‌الله می‌خواهیم. «قل فللّه الحجّة البالغة فلو شاء لهداکم اجمعین». علی را ما اینطور شناختیم. امام علی (ع) را شما قبول دارید یا ندارید، ما قبول داریم. پیشوای ماست. بعد از او هم فردی که شخص رسول‌الله باشد،‌ عین رسول‌الله باشد،‌ نفس رسول‌الله باشد، بعد هم همینطور، همینطور ... تا برسد به امام دوازدهم. مبنای ما هیچ تفاوتی نکرده است. ما الان هم پیرو شخص خاتم پیغمبرانیم؛ منتها با واسطه‌ای که آن واسطه عبارت از نفس رسول‌الله است. نفس رسول‌الله عبارت است از مهدی موعود (عج) که همنام پیغمبر اکرم است، هم‏کنیهٔ پیغمبر اکرم است، کتابش کتاب پیغمبراکرم است. مکتبش مکتب پیغمبراکرم است و جز مکتب خاتم پیغمبران هیچ مطلب و نقل دیگری هم ندارد.

 البته با کتاب جدید می‌آید، چرا که ما آن کتاب خودمان را دیگر اصلاً نمی‌شناسیم؛ با دین جدید می‌آید چرا که دینمان را دیگر نمی‌شناسیم. وقتی آقا تشریف می‌آورند با همان دین اصلی ما، نمی‌شناسیمش. وقتی با کتاب اصلی ما می‌آیند نمی‌شناسیمش. اینکه در احادیث به ما گفتند «یأتی بکتاب جدید و دین جدید» خوب. این یعنی تشیع. 

حالا ما مدعی هستیم و به جهان اسلام می‌گوییم که ما از همه مسلمانان جهان اسلام مسلمان‌تریم، به دلیل اینکه ما همواره پیرو شخص رسول‌الله هستیم و نفس رسول‌الله و یک ذره هم پایین نمی‌آییم. خوب حالا که سرمشق جهان اسلام شدیم بنا را همه بر مثبت‌ها می‌گذاریم. جهان اسلام الان می‌خواهد به ما اقتدا کند. ما مقتدای جهان اسلام شدیم و جهان اسلام هم مقتدای جهان بشریت است: «و کذلک جعلناکم امّةً وسطاً لتکونوا شهداء على الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً» خیلی خوب. حالا ماجرای افک را می‌خواهیم خود انتقادی کنیم. ببینیم باهاش چه کار کردیم. یک اشاره کردم و سریع ازش گذشتم و می‌گذریم. چندین مورد ترور شخصیت، ترور حیثیت از خاتم پیغمبران ما داریم که توسط سران شرک‏مدار دروغساز مکّار قریش که رودست یهود زده بودند از مکاری و دغلی، ‌طراحیش مال آنهاست،‌ شرحش،‌ نقلش، بردش، ‌آوردش و تدارکش با ما بوده و هیچ یک از ما مسلمان‌ها نمی‌توانیم بگوییم ما یک گوشهٔ آن نبودیم؛ بودیم به درجات مختلف؛‌ می‌گذریم. 

در مورد حضرت علی (ع) موارد متعدد ترور شخصیت و حیثیت مولا علی (ع)‌ را داریم که طراحش شخص معاویه و شخص عمرو عاص است که این همه نزد ما ملعون و مطرود هستند، ولی تدارک قضیه با ماست. یعنی سناریو را آنها نوشته‌اند، فیلمش را ما ساختیم،‌ نمایشش را ما اجرا کردیم؛ خودمان نشستیم، تماشا کردیم، دعوت کردیم، تعاون کردیم،‌ همه را صدا کردیم که بیایید و آب بریزید به آسیابی که معاویه و عمرو عاص و امثال آنها و خوارج نهروان برعلیه مظلوم بزرگ تاریخ، مولا علی(ع) تدارک کردند. از این هم می‌گذریم.

می‌رسیم به امام مجتبی (ع)؛ دو تا ماجرا را من در این محفل بزرگ جهان اسلام - دقیقا عرض می‌کنم: محفل بزرگ جهان اسلام - با این کمّ ‌و کیفی که دارید ملاحظه می‌کنید، حتّی دفاع هم می‌کنم؛ بگویند کیفیت ندارد می‌گویم کمّیت دارد،‌ چشم دشمن کور! بگویند کمیت ندارد می‌گویم کیفیت دارد،‌ چشم دشمن کور! گیرم کمیت ندارد؛ اتفاق بزرگی است که در ماه مبارک رمضان می‌افتد و می‌توانیم تحدّی کنیم؛ دومّی، سومی، چهارمی تا دهمیش را در جهان اسلام بگذارید کنارش و‌ ارزیابان بین‌المللی بیایند ارزیابی بکنند؛ ببینیم ما نمره‏مان چند می‌شود؟‌ آنها نمره‌شان چند می‌شود؟ ماه رمضان تهران عاصمهٔ جمهوری اسلامی را بگذارید کنار عاصمه‌های دیگر جمهوری‌ها یا غیرجمهوری‌های اسلامی دیگر جهان اسلام و ارزیابان غیرمسلمان بین‌المللی و متخصصین علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی و روان‌کاوی و غیره و غیره بیایند نمره بدهند. این حرف ما است، ولی یک مقدار هم به خودمان برگردیم ببینیم عملمان چیست؟

 از اینجا یک سرفصل بازکنیم به خودمان بیاییم «و ذکّر فانّ الذکرى تنفع المؤمنین». گفتم یک معجون من امشب تقدیم شما می‌کنم. می‌خواهم بگویم اگر کسی،‌ تندی،‌ تلخی و هرچیزِ این معجون او را ناراحت کرد، قبل از اینکه بخواهد بیاید گله کند، با خودش یک کم کلنجار برود؛ چرا که خدا فرموده: «و ذکّر فانّ الذکرى تنفع المؤمنین». این نص صریح قرآن است. تذکّر مؤمن را خوشحال می‌کند؛ برای مؤمن خوشایند است. مؤمن استقبال می‌کند تذکر را از هرکه باشد؛ از کافر باشد؛ از مشرک باشد. من که: اشهد ان لااله الا الله و اشهد ان محمّدا رسول الله و اشهد ان علیاً ولی الله؛ دوبار هم (می‏گویم) علیاً ولی الله. کلمهٔ ختم هم خیلی نمانده؛ نگران نباشید. خیلی دیر شده؛‌ من هم خیلی شرمنده‌ام. ما فقط می‌خواهیم دوتا عنوان بدهیم به دست این جمع فرهنگی. مثل این هیئت‌هایی که بهشان می‌گویند: دیر شده؛‌ زودتر؛ هیئت‌های دیگر می‌خواهند بیایند؛ زودتر علَم و کُتل‌تان را بردارید. ما علم و کتل‏مان را داریم بر‌می‌داریم برویم. دوتا دم می‌خواهیم بگیریم. یکی این ور و یکی آن ور. دم بدهیم و برویم که هرکس به ما رسید، به هرکی رسید گفتن شما امشب رفتید چه کار کردید بگوییم: یک کار کارستان کردیم؛ اتفاقا دور از چشم شیطان و شیاطین انسی و جنّی ما یک جشن میلاد داشتیم که دستور جلسه هم داشت؛ خالی نبود؛ یک جشن میلاد امام مجتبی (ع) داشتیم که صندلی‌های خالی داشت، ولی از دستور جلسه خالی نبود. دستور جلسه‌اش هم احیای امر اهل بیت بود. 

دو تا برنامه به ما داده اند برویم دنبالش؛ برویم دنبال بیخ و بنش؛ ببینیم واقعاً قضیه چه بوده است؛ یک همان قضیه مشهور صلح امام حسن مجتبی (ع)؛ چقدر مشهور؟! بفرمایید؛ من هم بی نصیب نمانده‌ام؛ بله! به من تبریک گفته‌اند؛ چقدر قشنگ تبریک گفته‌اند؛ یک مدیر فرهنگی تبریک گفته -‌ دور از جناب مدیران فرهنگی بسیار عزیز و نازنین- «میلاد فرخندهٔ مدبّر قهرمانانه‌ترین صلح تاریخ، وارث کرامت فاطمی،‌ معزّ المؤمنین، سبط اکبر، امیرالمؤمنین و سیّد جوانان اهل بیت بر شما شیفتهٔ کریم آل طاها تهنیت باد!». چندتاش را من نادیده می‌گیرم. ولی چندتاش را من نادیده بگیریم خدا و رسول نادیده نمی‌گیرند. من به دو مورد از آنها اشاره می‌کنم:

یکی اینکه امیرالمؤمنین حداقل در فرهنگ تشیع اختصاص به مولی علی (ع) دارد. حالا شما اگر بگویید امیرالمؤمنین حسن بن علی، نقض غرض کرده‌ای؛ یعنی مقتدا دارد کاری می‌کند که کوچکترین شاگرد به او ایراد بگیرد. ایرادش هم وارد است. خوب دیگه چی؟ معزّ المؤمنین؛ برداشته ساخته از روی مذلّ المؤمنین،‌ مذلّ المؤمنین طراحی چه کسی است؟ طراحی معاویه است! این تعبیر به چه حساب در سیرهٔ معصومین ما آمده؟ در  سیرهٔ امام حسن مجتبی آمده؟ به این صورت که شبیه به ماجرای افک، یکی از اصحاب امام حسن مجتبی آمد چنین و چنان کرد و خطاب به امام گفت: یا مذلّ المؤمنین. مذلّ یعنی ذلّت. حالا آمده می‌خواهد درستش کند؛ یعنی می‌خواهد یکبار دیگر بعد از ۱۴۰۰ سال این خاطرهٔ مذلّ المؤمنین را  که یکی از طراحی‌های آنها بوده و توسط یکی از خوارج باقیمانده از خوارج نهروان که قصد انتقام داشته، به این صورت این را به عنوان یکی از یاران امام حسن مجتبی (ع)‌ که در مقابل مولایش چنین جسارتی کرد (می‏خواهد دوباره این خاطره را زنده کند. خوب این یک.

(دومین عبارت در این پیام تبریک عبارت است از):مدبّر قهرمانانه ترین صلح تاریخ! کدام صلح؟ چرا ما بلد نیستیم بگوییم کدام صلح؟ چرا از ما این نیرو را گرفته‌اند که روی اصل کلمه هم اعتراض کنیم؟ چرا ما اگر  یک دادگاه ساده داشته باشیم، ما اطلاعاتی داشته باشیم،‌ به زمین و آسمان خودمان را وصل می‌کنیم و این را می‌بینیم، ‌آن را می‌بینیم و می‌گوییم اصل ماجرا ساختگی است؟ حالا اگر اصل ماجرا را برعلیه پیشوایان ما ساخته‌اند آن وقت ما باید به راحتی بگوییم اصل ماجرا که درست است.‌ همین است که دشمنان گفته‌اند! حالا ما می‌آییم شاخ و برگش را درست کنیم. کلمهٔ صلح اصلا از کجا آمد؟ دنبالش که بروید می‌بینید این کلمهٔ صلح نه در حوزهٔ‌ یاران امام حسن مجتبی مطرح شد؛‌ واژه صلح اصلا مطرح نشد و نه از دهان امام حسن مجتبی (ع)‌ درآمد؛ درنیامد. نه صلحنامه‌ای امام نوشتند؛ ننوشتند. نه حتی یکی از یاران امام (ع)‌ نوشتند؛ ننوشتند. همه از اول تا آخر طرح معاویه بود. من و شما هم می‌شنویم و می‌گوییم صلح، تبریک می‌گوییم: قهرمان صلح. کتاب می‌نویسیم:قهرمان صلح. خوب این کتاب را یهودی‌ها بیشتر از مسلمان‌ها می‌پسندند. این کتاب را غیر مسلمان‌ها بیشتر از مسلمان‌ها می‌پسندند. زیرا می‌بینند ضرری که به اسلام و عالم تشیع می‌زند خیلی بیش از نفعش است. چرا که کار غیر عالمانه است.

این یک (مطلب)؛ دنبالش رفتن با شما. من اعلام کردم؛ کار خودم را کردم؛ کلمهٔ صلح وجود ندارد. همه چیز هست جز صلح. تمام، ملعنت است؛ تمام، خصومت است؛ تمام، دغل بازی است؛ تمام، حیله‌گری است. معاویه همان معاویه زمان علی(ع) است؛ هیچ فرق نکرده. امام حسن هم همان علی (ع) است؛ همان رسول الله است. من اینجا یادداشت دارم، اما وقت ندارم (بخونم): در مسجد کوفه امام حسن مجتبی به تحریک خود معاویه -که می‌خواهد تخت خودش را واژگون‌تر از واژگون کند - تقاضا می‌کند تشریف ببرید منبر و بفرمایید چه اتفاقی افتاده است؛ یعنی بگویید که ما صلح کرده‌ایم. امام می‌فرمایند که معاویه از من خواسته بیایم بالای منبر، به گمان اینکه من بگویم که من واگذار کردم خلافت را به او و با او صلح کردم؛ چنین چیزی نیست؛ هیچ چیز تغییر نکرده؛ - متن‌ فرمایش امام اینجا هست - قضیه همان است که بوده است؛ امر دین مال ماست؛‌ امام ماییم؛ خلافت رسول‌الله مال ماست؛ هیچ چیزی جابجا نشده است و معاویه هم هیچ حق جدیدی پیدا نکرده است و من هم هیچ حق جدیدی به او نداده‌ام، یار و یاور ندارم،‌ با او جنگ نمی‌کنم؛ همین و همین؛ آتش‌بس. صلحی در کار نیست.

بعد هم در متون دقّت کنید؛ آیه‌ای که امام مجتبی (ع) استشهاد می‌کنند آیه‌ای از آیات آخر سورهٔ انبیا و در سیاق آیات «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر انّ الارض یرثها عبادی الصالحون» است که حضرت می‌فرمایند روی منبر، در حضور معاویه: «و ان ادری لعلّه فتنة لکم و متاع الى حین»؛ یک فتنه‌ای است؛ همین؛ من چیز دیگری نمی‌توانم بگویم و این زمان‏دار است؛‌ باید زمانش بگذرد؛‌ فرج برسد؛ قضیه درست شود که فرج اصلی با مهدی موعود است و‌ فرج نزدیکترش نهضت حضرت امام حسین (ع) بود.

موضوع دوم دروغ ساخته و پرداختهٔ مزوّرانه و بی‌رحمانه‌ای که تا داخل زندگی خصوصی امام حسن مجتبی (ع) نفوذ کرد و من اینجا اعلام می‌کنم از مدیران فرهنگی، از رسانه‌ها، از مطبوعات، از صداوسیما می‌طلبم - اگر طلبی واقعاً می‌توانم داشته باشم، بعد از حداقل نیم قرن همراهی و همکاری صمیمانه -   صمیمانه  تقاضا می‏کنم مطلب را از من بگیرید، بجای اینکه با من درگیر شوید که از کجا آوردی؟ چه می‌گویی؟ شما بروید تحقیق کنید؛ تحقیق میدانی کنید؛ بروید در خانواده‌های شیعیان؛ بروید بین زن و شوهرهای جوان در خانواده‌های شیعه، نه سنّی؛ ببخشید، آدرس دقیق می‌دهم که تحقیق میدانی‌تان خراب نشود. بروید در خانواده‌های شیعی، خانواده‌هایی که زوج‌های جوان در آنها هستند، کنار دلشان بنشینید؛ بگویید روضهٔ امام حسن مجتبی که در اواخر صفر، ‌۲۸ صفر معمولاً‌ خوانده می‌شود روی شما چه اثری گذاشته است؟ آقایی که تازه ازدواج کرده‌ای، خانمی که تازه ازدواج کرده‌ای، خانمی که نامزد داری، ‌آقایی که نامزد داری، شمایی که داری می‌روی خواستگاری برای پسرت، شمایی که آمده‌اند خواستگاری برای دخترت، همه شما هم بچه شیعه هستید؛ هم موالی اهل بیت هستید؛ احساس شما چیست با وجود داستان مسموم شدن امام حسن مجتبی (ع) به دست همسرشان جُعده، جعدهٔ بنت اشعث؟ بروید بپرسید و ببینید که کار به کجا کشیده و به کجاها می‌کشد؟ بعد برگردید ببینید که از ریشه اساس ندارد؛ یک خبر سازی زشت کج و معوجّی که متن خبرش را الان به دست بچه دبستانی بدهید می‌خندد. می‏گوید شما این خبر را قبول کردید؟ پدر به دست بچه دهد می خندد؛ معلم به دست دانش‌آموز بدهد می‌خندد؛ می‌گوید شما چطور این خبر را قبول کردید؟ ما هم می‌گوییم ببخشید ما که هیچ؛ کسانی قبول کردند، کسانی در کتاب‌هایشان نوشتند و کسانی از این کتاب به آن کتاب بردند،‌ از این منبر به آن منبر بردند که ... دیگه تکلیف ما روشن است.

 حالا من اینجا یک دفاع از کتبی که (به آنها) دارم اشاره می‌کنم و از علمایی که این چنین عمل کردند دارم (و آن این است) که آنها طبق ضوابطی که دارند عمل کردند. ما چه ضابطه‌ای داریم؟ آنها برای خود دفاع دارند؛ می‌گویند ما مطابق مآخذی که داشتیم کتاب سیره نوشتیم،‌ تاریخ اهل بیت نوشتیم،‌ نقل کردیم، ‌مأخذش را هم دادیم و هیچ جایمان هم گیر نیست. امّا ما مأخذ حرفهایمان کجاست؟ ما مأخذ فعالیت‌هایمان و بگو مگوهایمان کجاست؟ ما آیا حق داریم مأخذی که خود نویسنده تردید دارد، ما وحی منزل تلقی کنیم و با آن یک پروژه و پروسهٔ فرهنگی تدارک بکنیم؟ آیا ما حق داریم دستور جلسهٔ شاد یا ناشادمان برای امام حسن مجتبی (ع)‌ را، نُقل مجلسِ کنار سفرهٔ سبزمان برای امام حسن مجتبی (ع) مطلبی قرار بدهیم که نمی‌دانیم چیست؟ آیات قرآن را ما خواندیم که شما چرا چیزی را که خبر نداشتید چیست و از کجا آمده، کی گفته کی نوشته؟ چرا تحقیق نکرده آوردید نُقل مجلس کردید؟ چرا شریک جرم شدید؟ این هم مورد دوم.

 انشاءالله که ما کارمان را با تمام محدودیت‌ها انجام داده باشیم. من یادداشت‌هایم را نگه می‌دارم؛ آرزو برجوانان عیب نیست؛ بالاخره حدّاقل مدیران فرهنگی نازنینی که تدارک کردند این مجلس را بالاخره به ما خواهند گفت که ‌ما صدا برداری کردیم،‌ فیلم‌برداری کردیم. مطالب را پیاده کردیم و الان آماده است؛ شما هم یادداشت ها و مطالبت را به آن اضافه کن؛ آن شب وقت نداشتی؛ الان وقت داری تا یک ماه دیگر، دو ماه دیگر؛ آنطور که دلت می‌خواهد دربیاور و در اختیار ما قرار بده. ما پِی‏اش را می‌گیریم. انشاءالله که این خبرها می‌شود. ما این امیدها را داریم. اگر این امیدها را نداشتیم که هیچ. به هرحال مکتبمان مکتب امید است و مکتب انتظار و هدیه به پیشگاه مهدی موعود،‌صاحب الزمان، ولی عصر (عج) یک صلوات.اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد

 

پرسش و پاسخ

دکتر لسانی: تشکر می‌کنیم از همراهی شما. کاملاً متوجه هستم، کاری که شما کردید (استماع به فایل صوتی سخنرانی) کار سختی است و تحمل کردید. اما همانطور که اول عرض کردم جای چنین بحثی خالی بود در کانون زبان قرآن و در چنین شبی جای چنین کاری بود که انجام شود و امکانش نبود که از آن اول مانند آن وقت شروع کنیم و به آخری که الان رسید و ملاحظه کردید پایان بدهیم. ناچار دیدیم خودمان که به این صورت ضبط شده پخش کنیم و شما را به زحمت بیاندازیم که تحمل کنید و مطلب را دریافت کنید و همان آرزویی که در آخر صحبت‌ها کردیم و شنیدید، آن وقت که تحقق پیدا نکرد در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج و کار این جلسهٔ پر سر و صدا پیگیری نشد و به چیزی مثل کتاب و خروجی و محصول ماندگاری متأسفانه نرسید. این امید است که با آمدنش در کارهای مجموعهٔ کانون زبان قرآن انشاءالله این اتفاق بیافتد و همانطور که عنوان شد به عنوان یک بخش مهم از سیرهٔ نبوی انشاءالله جای خودش را پیدا کند و برای امثال شما که طالب حقایق هستید، جویندهٔ مسائل مهم در سیرهٔ پیامبراکرم و پیشوایان دین هستید، برای شما مهم واقع شود و شما بتوانید از آن استفاده کنید در جهت علائق و اهدافی که دارید.

من فقط یک اشاره می‌کنم و دراختیار شما هستم اگر بخواهید ادامه دهید هرچقدر فرصت باشد که نمی‌دانم هست یا نه، فقط این را اشاره کنم، اینکه ملاحظه کردید در یک مجموعه‌ای مثل نمایشگاه بین‌المللی قرآن‌کریم که چند سال پیش، سال ۱۳۹۱ انجام شده (ده سال پیش تقریباً) و زمان ما برای آن سالنی که این سخنرانی در آن انجام شد،‌ و عدّه‌ای از یک اتوبوس به اضافهٔ وسایل نقلیهٔ دیگری از کرج آمده بودیم، قرار بود ساعت ۹:۳۰ (شب) سالن را در اختیار ما قرار بدهند، یکی از بزرگان و اعاظم علمای زمان در آن سالن برنامه داشتند و از ساعت ۹:۳۰ مدام تذکر داده می‌شد که زمان شما تمام شده باید تحویل دهید به این‌ها که از راه دور آمده‌اند و تا این مسئله تحقق پیدا کرد، شد ۱۱:۳۰ و تا حدود ۱۲:۳۰ هم طول کشید. در آن شرایط بالاخره این بحث بسیار مهم، بحث اساسی در سیرهٔ نبوی و در سیرهٔ پیشوایان دین، اهل بیت (ع) انجام شد، بخوبی هم انجام شد. خود من مثل شواهد و قرائن دیگر، هیچ امید نداشتم حتی یک ضبط صوتی، فایل صوتی به درد بخور از آن باشد، اما ملاحظه کردید بدون هیچ کم و کاستی. 

من فقط این اشاره را می‌خواهم بکنم که این نمونه‌ای بود و عبرتی بود از اینکه قرآن می‌فرماید: «من عمل صالحاً من ذکر او انثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاةً طیبةً». مسلمان مؤمن، چه زن چه مرد، اگر کار شایسته را انجام بدهد و به ما بسپارد، ما نه تنها نگهش می‌داریم، بلکه این را کشت می‌دهیم، احیا می‌کنیم، گسترش می‌دهیم و شما حساب کنید در این آشفته بازارهای زندگی ماها که کم و بیش خبر دارید، ده سال دست نخورده بماند تا در پایگاه و جایگاهی مثل کانون زبان قرآن در این شب قدر، این شب عزیز، شب میلاد امام حسن مجتبی (ص) باز پخش بشود و از نو مسائلش مطرح بشود «و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون » (نحل، ۹۷) باور کنیم که کار شایسته وقتی انجام شود به خدا سپرده می‌شود و خدا نگهش می‌دارد و خدا گسترشش می‌دهد و در جهتی که باید قرار بدهد قرار می‌دهد. یک صلوات بفرستید من در اختیار شما هستم. اللهم صل علی محمّد وآل محمّد.

خانم آذرخش: خیلی تشکر می‌کنم استاد. در یکی از جلسات عاشوراشناسی شما یک مطلب دیگری از تهمت‌‌هایی که به امام حسن مجتبی (ص) زده شده است را در موردش صحبت کردید. آن هم مسئلهٔ اینکه امام حسن مجتبی (ص) سه بار کلّ داراییشان را بخشیدند و شما آنجا فرمودید این بحث که چرا امام شیعیان چنین دارایی می‌توانسته داشته باشد در زمان خودش یک تهمت بزرگی است که به امام حسن مجتبی وارد شده است و مسئله انگار اینطور مطرح می‌شود که مثلا از درب پشتی خانه امام حسن مجتبی (ص) اموال معاویه می‌رسیده است و این در ذهن مردم اینطوری جا افتاده که خوب معاویه یک چیزهایی داده است و آن صلح را گرفته است و به هرحال اینها تهمت‌هایی هست که به امام حسن مجتبی (ص) زده می‌شود. 

دکتر لسانی: یعنی آن وقتی که این دوتا را کنار هم می‌گوییم حواسمان نیست؛ یکی اینکه با قاطعیت به عنوان دوستان، به عنوان پیروان امام حسن مجتبی (ص) می‌گوییم و تاکید می‌کنیم که آن حضرت با معاویه صلح کردند، همه چیز و همه کار را در اختیار معاویه قرار دادند و بعدش یا قبلش یا کنارش صحبت از آن اموال و دارایی‌ها و آن سفره‌ها و آن بارعام‌ها و غیره می کنیم. دشمن زیرک دانا که از هیچ چیزی باک ندارد، از هیچ خباثتی باک ندارد و شجاعت خودش را و زرنگی خودش را در همین دروغ‌سازی‌ها و شایعه‌پردازی‌ها می‌داند، او می‌داند که وقتی این دو تا را جا بیاندازد در افکار و اذهان مردم، سوّمیش خودبخود ساخته می‌شود. مردم تردید نمی‌کنند که خوب، آن صلح از یک طرف و از این طرف هم خوب، حسن ‌بن علی ‌بن ابیطالب، آن پدرش است، آن مادرش است، آن جدّش است، همه زندگیش نه تنها زیر چشم همهٔ مردم است، بلکه زیر ذره‌بین نگاه همهٔ مردم است؛ ‌همچنین ثروتی نداشته است! مردم نتیجه می‌گیرند که این ثروت از کجا می‌آید؟...که دیگر گفتن ندارد. 

دشمن این‏طور ضربه می‌زند. ما ماجرای افک را مطرح کردیم که خدا نمونه در قرآن ثبت کرده، برای مسلمانان اتمام حجت کرده که یک بار رودست خوردید دیگر نخورید. از عبدالله بن اُبی سرکردهٔ منافقین مدینه رودست خوردید، از معاویة بن ابی سفیان رودست نخورید؛ از امثال معاویة بن ابی سفیان رودست نخورید. اینها بلد هستند که چگونه، ‌از کجا، به چه شکل مسائل و مطالب را بسازند؛ از چه کانال‌هایی بگذرانند که به دست شماها که می‌رسد - گفتیم وحی منزل - در حدّ وحی منزل تلقی کنید؛ فکر کنید دیگر کاملاً درستِ درست است؛ هیچ حرف هم ندارد. غالب کسانی که این موارد را تکرار می‌کنند بخاطر اطمینان کاملی است که به این دارند که این درست است؛ ‌اصلاً نیاز به تحقیق ندارد. همانکه در آیات ۱۱ تا ۲۰ سورهٔ نور خدا دائم دارد بازخواست می‌کند، ‌تهدید می‌کند: «عذاب عظیم»، «عذاب عظیم»، «عذاب عظیم». اگر من شما ها را رحم نمی‌کردم، اگر فضل و رحمت من نبود چه برسر شما می‌آمد؟ از اسلام شما،‌ از پیامبر شما، از همهٔ حیثیت شما چه می‌ماند؟ اصلاً فکرش را نکردید! راحت شنیدید، راحت گفتید، راحت تکرار کردید، راحت نوشتید. بعد، آن هم سوّمیش. 

وقتی می‌گوییم «امام حسن مجتبی مظلوم دیروز و امروز»، می‌خواهیم بگوییم تعجبی ندارد امام حسن مجتبی در آن شرایط که همه چیز به دست امثال معاویة بن ابی سفیان‏هاست مظلوم باشد، ولی زیر لوای جمهوری اسلامی ایران الان باید بگوییم چهار دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و برقراری جمهوری اسلامی ایران همچنان امام حسن مجتبی مظلوم باشد،‌ دیگر واقعاً این حرف را کجا می‌شود برد، کجا می‌شود بیان کرد؟!

خانم مدرس‌زاده: نوع این تهمت‌هایی که به آنها اشاره می‌شود اینها مخاطبانشان یکی مثل من هستند. حالا من شرایطم چیست؟ من نه متخصص تاریخ هستم، نه متخصص حدیث هستم، نه متخصص علوم قرآنی‌ام، نه به قرآن احاطه دارم. این‌ها به من گفته می‌شود، من نهایت این که وظیفهٔ من به عنوان مخاطب معمولی ببینم یک مقدار حرف به ائمه واقعا نمی‌چسبد؛ نهایتش اینکه من نمی‌پذیرم، یا اینکه دچار یک علامت سؤال می‌شود در ذهنم و اینکه حالا مطرحش نمی‌کنم. ولی سؤال من اینجاست که وقتی یک دروغی اینقدر ۱۳۰۰، ۱۴۰۰ سال اینقدر عمق پیدا کرده است و اینقدر در اذهان رفته است، ‌یک بار من به عنوان مخاطب ساده نشنیده‌ام از یک کارشناسی، ‌از یک متخصّصی که این می‌تواند   جای سؤال باشد (دکتر لسانی: آفرین؛ زیر سؤال نبرده‌اند) بعد حالا من وظیفه‌ام چیست؟ من که نمی‌توانم واقعاً پی حدیث بروم و ببینم که حدیث درست کدام است؟ نه می‌توانم دنبال تاریخ بروم؛ هیچ جا که نمی‌توانم بروم؛ من فقط می توانم نپذیرم؛ واقعاً می‌خواهم بدانم وظیفهٔ افرادی مثل ما در چه حدّ است؟

دکتر لسانی: حداقل آن همین است، حداقلش همین نپذیرفتن است. همین آیات سورهٔ نور، اشاره کردیم که انشاءالله جا دارد کسانی که مثل امشب و مثل آن شب به این آیات توجّه داده می‌شوند یک فرصتی بگذارند، ‌این آیات ۱۱ تا ۲۰ را یکی دو بار بخوانند؛ دقّت کنند. حداقلش این است که خدا انتظار دارد که وقتی شما همینطور که گفتید یک چیز ناچسب، یک چیز ناجوری که حداقل توجّه و دقّت عاقلانهٔ آدم اقتضا می‌کند به آن تردید کند، این را حداقل نشر ندهید،‌ ترویج نکنید. شما واسطهٔ انتقالش به دیگران نشوید؛ شما به زبان نیاورید. «و تقولون بافواهکم» این که می‌گویم این آیات را باید دقّت کرد همهٔ عباراتش همین حالت را دارد: «و تقولون بافواهکم». ما اینکه داریم مؤآخذه می‌کنیم در داستان افک که چرا چنین کردید، چرا چنان کردید برای این است که واقعاً مجرم بودید. شما با دهان خودتان، شما با زبان خودتان چیزهایی را گفتید که نمی‌دانستید. شما خودتان گفتید؛ منِ نوعی که نمی‌دانم، خوب نگویید. وقتی نمی‌دانیم، ‌نگوییم. یک چیزی را که به آن علم نداریم مطرحش هم نکنیم، ترویجش هم نکنیم. این کار را که می‌توانیم بکنیم. این حداقل. 

قسمت بعدی اینکه هرکسی در حدّ توان خودش همان اشارهٔ خوبی که کردید زیر سؤال که می‌توانیم ببریم که آیا واقعاً اینجوری بوده است؟ زیر سؤال ببریم؛ نه اینکه دربست بپذیریم؛ دربست منتقل کنیم. دیگران هم دربست بپذیرند؛ دربست منتقل کنند و همانطوری که شنیدید چه کسی به نتیجه برسد؟ ‌دشمن دانا. دشمن دانایی که حریف است. کاملاً حریف است و می‌داند چه باید بکند؛ چگونه بگوید؛‌کِی بگوید؛‌ به چه کسی بگوید؛ کجا و از چه طریقی نفوذ بدهد؛ از چه طریقی ترویج بکند؛ از چه طریقی گسترش بدهد و چه نتیجه‌ای بگیرد. دشمن نتیجه بگیرد؛ وقتی ما بی‌دقت باشیم دشمن نتیجه می‌گیرد دیگر. وقتی ما کوچکترین دقّت‌ها را حاضر نباشیم بکنیم، به ادعای خودمان، راجع به عزیزترین عزیزانمان خیلی راحت باشیم؛ می‌گویند پیامبراکرم اینطوری گفتند، خوب لابد گفتند؛ این کار را به این شکل انجام دادند، خوب لابد به این شکل انجام دادند؛ امامتان اینجوری عمل کرد،‌ خوب لابد عمل کرده؛ بیخود که نمی‌گویند!

اینکه زیر سؤال نبریم مسئلهٔ مهمی است؛ حداقل زیر سؤال ببریم؛ توانستیم تحقیق کنیم؛ توانستیم تحقیق بیشتر کنیم؛ توانستیم فعالیت‌ فرهنگی کنیم که در گفتاری که زحمت کشیدید و لطف کردید با صبوری شنیدید تأکید شد که مخاطب، مدیران فرهنگی هستند. ما واقعاً وقتی اسمش را گذاشتیم دعوا،‌ وقتی ما می گوییم اینجا - بدون رودربایستی - دعوا داریم،‌ دعوای ما با افراد مردم - که نه مدیر فرهنگی هستند،‌ نه پایگاه و جایگاهی به دستشان است - نیست، دعوای ما با کسانی است که مدیر فرهنگی هستند، دعوای ما با کسانی است که باید این مسائل را اصلاح کنند نمی‌کنند. باید بگردند این موارد را مسئله یابی کنند، یکی یکی مطرح کنند؛‌ نظیر کارهایی که امثال استاد شهید مطهری می‌کردند؛ مسئله‌یابی می‌کردند؛ می‌گشتند؛ پیدا می‌کردند؛ مدّتی روی آن کار می‌کردند؛ مطلب را آماده می‌کردند؛ در منبری، در شرایط دیگری به صورت یک گفتار، نوشتار، کتاب، درس، درس‌گفتار و ...، ارائه می‌کردند، به طور مؤثر که به دست دیگران بیافتد. 

این باید طرز کار باشد که متأسفانه اشاره شد که بعکس این است؛ یعنی مدیران فرهنگی هم بدون هیچ احساس مسئولیتی مثل مصرف‌کننده‌ها و بلکه بدتر از مصرف‌کننده‌ها، آنها هم اگر ببینند که چه کسی کجا نوشته همان را تکرار کنند؛ چه کسی چه گفته همان را بگویند؛ پیامبراکرم فرمودند: «کَفَى بِالْمَرْءِ كَذِباً أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مَا سَمِعَ». از پیغمبراکرم بپرسیم شخص دروغگو از نظر شما چه کسی است؟ پیغمبراکرم  می‌فرمایند برای اینکه یک شخص دروغگو باشد، از نظر من کافی است که هرچی شنید تکرار کند؛ می‌شود دروغگو؛ وقتی هرچه شنید نسنجیده تکرار کرد؛ خوب این هرچیزی که شنید بعضی ممکن است راست باشد،‌ بعضی هم ممکن است دروغ باشد. وقتی دروغ‌ها را نقل کرد، «کَفَى بِالْمَرْءِ كَذِباً أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مَا سَمِعَ» آفت بزرگ آن این است؛ وقتی هرچیزی را که می شنوی بگویی، حالا امروزه شما از من خیلی واردترید،‌ بچه‌ها از شماها واردتر هستند که امروزه چه شده است؛ تا نگاه کنی همان را به اشتراک بگذاری، ‌تا ببینی برای همه بفرستی، send to all بکنی، و همه را درجریان بگذاری، بدون هیچ تأمّلی، بدون هیچ دقّتی، این وضعیت دارد انتقاد می‌شود.

 اشاره به ۱۴۰۰ سال کردید؛ ۱۴۰۰ سال است ما قلب مبارک امام حسن مجتبی را، چه در شب‌های شهادت و چه در شب‌های ولادت در مناسبت‌های شاد و ناشاد ما قلب مبارکشان را جریحه دار می‌کنیم. چطور ما در بدترین موارد، مثلاً اگر تصوّر بشود که خدای نکرده ما بدترین همسر را داشته باشیم، آیا حاضریم یک همچین کاری بکنیم که یک چنین چیزی را شایع بکنیم و همه راجع به همسر ما یک چنین چیزی بگویند؟! خوب این را چگونه حاضر شدیم ۱۴۰۰ سال برای پیشوایان دینمان، امامی که در داخلهٔ زندگی خودش آنقدر وضعیتش به صورت خاصّی باشد که همسر او قاتل او بشود؟ این از امامت چقدر می‌ماند؟ ‌چه چیزی باقی می‌ماند؟ از آن عظمت مقامی که ما در جاهای دیگر داد سخن بگوییم چه چیزی باقی می‌ماند؟

 اینها را اصلاً هیچ وقت فکرش را نکرده‌ایم و دائم داریم ضربه می‌زنیم؛‌ دائم داریم لطمه می‌زنیم؛ امام دوّممان به این صورت، ‌امام نهممان به این صورت. دوتا از دوازده امام ما را همسرشان شهید می‌کنند! چه هست اینها؟ جز دسیسهٔ دشمن؟ همانطور که اشاره شد اگر قرار است واقعاً مآخذ، منابع درست،‌ محکم و بیان کننده باشند، خوب این منابع موجودند؛ اصلاً چنین چیزهایی در واقعیت زندگی امام حسن مجتبی وجود نداشته که همسرشان دشمن ایشان باشد، دیگر چه رسد که حاضر باشد ایشان را به قتل برساند! چه در مورد امام نهم،‌ چه در مورد امام دوّم. نه در مورد امام محمّد تقی امام جواد (ع) ، نه در مورد امام مجتبی (ع)؛ اینها همه اسناد و مدارکش موجود است؛ همان کسانی که بی رحمانه شهید کردند این بزرگان دین ما را، همان‌ها بلد بودند که از آن طرف هم ترور حیثیت و شخصیت کنند و چنین داستان‌هایی را بسازند، از بیخ دروغ، از بیخ بی‌اساس و بیاندازند دست افرادی که ناسنجیده و با ندانم‏کاری مدام گسترشش بدهند و شد آنچه شد که ملاحظه می‌فرمایید.

خانم مدرس‌زاده: من یک نکتهٔ دیگری هم داشتم که چرا این افک‌ها اینقدر رایج است؟ به نظر من رسید که ما دو دلیل می‌توانیم داشته باشم: یا اینکه آنقدر به فرمودهٔ شما دشمن قوی عمل کرده که همه جا را پر کرده،‌ که الان اگر یک نفر هم به عنوان محقق بخواهد کار کند، دست به هر منبعی که بزند با این دروغ‌ها روبرو می‌شود و خواه ناخواه فکر می کند که این دروغ‌ها درست است. یا اینکه مقصر اصلی - همینکه شما فرمودید - خود ما هستیم؛‌ منابع احتمالاً در دسترس است،‌ راحت هم شاید در دسترس باشد، ولی همینکه ما تکرار می‌کنیم  (دکتر لسانی: بنا نداریم سراغ آن منابع درست و اصیل برویم) و چون تکرار می‌کنیم ما خودمان بیشتر دامن زننده‌ایم به این قضایا. یعنی هر دو طرف حالا من واقعاً نمی‌دانم...

دکتر لسانی: دست به دست هم می‌دهیم دیگر. در همین صحبت‌ها اشاره شد که متاسفانه یکی از جاهایی که همه همدستیم، همنوا هستیم، همراه هستیم و - به قول معروف - شیعه و سنّی حرفشان یکی است، همین موارد است؛ مواردی که در سیرهٔ نبوی جنایت‌آمیزترین،‌ بی‌رحمانه‌ترین خیانت‌ها را نسبت به شخصیت و حیثیت پیامبراکرم انجام داده؛ این‌ها را شیعه و سنّی دست به یکی هستند؛ همه مثل هم نقل می‌کنند؛ همه از هم دیگر نقل می‌کنند؛ همه با هم همان را می‌گویند. در صورتی که خیلی جاهای دیگر مو را از ماست می‌کشند؛ تو چنین گفتی؛ از کجا گفتی؟ از کجا آوردی؟‌ ولی در چنین مواردی اصلاً سؤال نمی‌کنند. شیعه از سنّی نقل می‌کند؛ سنّی از شیعه نقل می‌کند؛ قرار نیست که دقّت بکنیم؛ قرار نیست دقت کنیم.

همانطور که گفتند اینکه دشمن آنقدر قوی عمل کرده، یک قسمتش هست؛ یک قسمت دیگرش هم آنوقت است که دشمن دانا با دوست نادان ضمیمه می‌شود؛ ‌دشمن دانا بلندت می‌کند، بر زمینت می‌زند نادان دوست. یک همکاریِ - پناه به خدا - اسف‌برانگیز و حیرت‌انگیز در اینجور موارد اتفاق می‌افتد؛ قسمت عمده این همکاری را - که قسمت اولش هست و خداوند آن را در سورهٔ نور آیات ۱۱ تا ۲۰ بیان کرده - دشمن به عهده دارد؛ آن را‌ انجام می‌دهد و می‌دهد دست دوستان نادان؛ دشمن دانا، دوست نادان؛ با هم همدست می‌شوند ،چه کارها که نمی‌کنند. خوب دشمن می‌داند که اگر مطلب را چگونه بگوید تا برای آن دوست نادان مطلوب باشد؛ چگونه بگوید که او تخدیر ‌شود؛ ذهنش شست و شو پیدا ‌کند و‌ اصلا در صدد تحقیق بر نیاید و آن را نقل ‌کند و گسترشش دهد؛ بلد است چطور بگوید؛ یک طوری می‌گوید که این خاصیت را داشته باشد و نتیجه خودش را می‌گیرد.

 خوب، ما اهل قرآن هستیم؛ ما قرآن داریم؛ باید هدایت قرآن اینطور موارد را اصلاح کند. باید یک تاکیدی می‌شد که اگر یک بار چنین اتفاقی افتاده، دیگر نباید بار دوم،‌ دهم، بیستم،‌ دویستم اتفاق بیافتد. اما دائم در طول تاریخ اسلام ما از این موارد داریم که همه وقتی بررسی می‌شوند، وقتی تحقیق می‌شوند، دیده می‌شود که همه آنها قضیه‌شان یکی است؛ همه از یک جای مشابه هم شروع شده‏اند؛ یک سیر مشابه هم داشته‌اند و به یک نتایج خیلی آفت‌خیز و خطرناک هم رسیده‏اند، ولی عبرت نمی‌شود برای ما مسلمان‌ها.

 اشاره کردیم ما مسلمان‌ها که مدعی هستیم و اگر مدّعی هم نباشیم خدا هم این را از ما خواسته است که ما قرار است بشریت را هدایت کنیم؛ قرار است ما مقتدای بشریت باشیم: «و کذلک جعلناکم امّةً وسطاً لتکونوا شهداء على الناس»؛  وای به حال بشریتی که ماها قرار است عهده دار هدایت آن‌ها باشیم! ما که خودمان اینجوری عمل می‌کنیم،‌ ما که در مسائل مهمّمان،‌ مهمترین مسائلمان، مسائل مربوط به مهمترین عزیزانمان،‌ عزیزترین عزیزانمان اینقدر بی‏توجه هستیم... بله، خوب،‌ زمان هم دیگر گذشته است. 

خانم لسانی: این جنگ نرم است؛ آنان بدون سلاح و هیچ چیز رخنه می‌کنند؛ خیلی راحت کارشان را انجام می‌دهند.

دکتر لسانی: بله، بله! با توان خودمان، با هزینه خودمان،‌ با نذر و نیازهای خودمان دشمن استفاده می‌کند. ما هزینه می‌کنیم،‌ ما زحمت می‌کشیم،‌ ما کار می‌کنیم، ما فعالیت می‌کنیم، نتیجه‌اش را دشمن می‌گیرد. (خانم لسانی: پیامها را جابجا می کنیم و به همدیگر می رسونیم) بله، و آن وقت برعلیه ما دشمن استفاده‌اش را می‌برد. عبرت بزرگ این بحث باشد باید همین باشد و شاید اندکی باعث شود اولیای الهی،‌ پیشوایان دین ما وقتی ببینند ما در مقام تنبه هستیم، ‌در مقام اصلاح خودمان هستیم شاید اندکی آن اندوهشان از دست ما کاهش پیدا کند و ما را ببخشند.

 بیگانه جدا دوست جدا می‌شکند / هرکس به طریقی دل ما می‌شکند

بیگانه اگر می‌شکند حرفی نیست / از دوست بپرسید چرا می‌شکند

دشمن دشمن است. تو که دوستی. ما که دوستیم چرا؟‌ ما چرا ضربه می‌زنیم؟‌ ما چرا حواسمان جمع نیست؟ ما چرا دشمن و دوستمان را تشخیص نمی‌دهیم؟ ما چرا اینقدر راحت فریب می‌خوریم؟ اینقدر راحت آلت دست می‌شویم؟‌آن شایعه پرداز کارش شایعه پردازی است؛ ما چه هستیم، ما چرا اینطوری هستیم که راحت در اختیار شایعه‌پرداز قرار می‌گیریم و هر هدفی که دارد او را به هدفش می‌رسانیم؛ بدون اینکه بدانیم چه کسی است؟ بدون اینکه بدانیم چه هدفی دارد؟ راحت! ما را اصلاً خدا خلق کرده است که آدم‌های نابکار، نابسامان،‌ عقده‌ای، مزاحم انسانیت و بشریت و ارزش‌ها و تقوا و فضیلت را ما به ایشان خدمت کنیم. خدا ما را آماده کرده برای همین؛ ما را ساخته برای همین؛ در اختیار این امور باشیم. از خودمان مایه بگذاریم؛ زندگیمان، وقتمان، عمرمان، فکرمان، مالمان را هزینه بکنیم. برامون هم مهم نباشد که این دشمن است که از ما بهره می‌برد؛ دشمن سوار بر این موج‌هاست؛ موج را ما ایجاد می‌کنیم و دشمن موج سواری می‌کند و بهره‌اش را می‌برد. 

خانم لسانی: به شدت امروزه به خاطر همین پیام‌هایی که  ردّوبدل می‌شوند، دین مسخره می‌شود؛ خیلی همه چیز به بازی گرفته می‌شود. خیلی راحت  پیام‌ها را جابجا می‌کنند، متأسفانه.

دکتر لسانی: آفت‌هایش اصلاً حساب ندارد؛ اصلا نمی‌شود آمار گرفت که چه آفت‌هایی بوجود می‌آورد؛ نمی‌شود آمار گرفت که چه آفت‌هایی به وجود می‌آورد که همین حرف‌هایی که نباید منتشر بشود، نباید دامن زده بشود، از طریق همین جلسات مذهبی، از طریق همین منبرها، از طریق همین صدا و سیما، از طریق همین زمینه‌هایی که باید ترویج مسائل درست را بکنند و ترویج مسائل غلط می‌کنند، اصلا نمی‌شود آمار گرفت که به کجاها کشیده می‌شود. چون اصلاً کسی نمی‌تواند آمار بگیرد که داخل خانه‌ها، پای این تلویزیون‌ها، پای این رادیوها، پای این شبکه‌های مختلف، چه کسانی، با چه آمارهایی، با چه عمق و وسعتی چه بلایی به سرشان می‌آید. دینشان را از دست می‌دهند؛ ایمانشان را از دست می‌دهند؛ انسانیت و فضیلتشان را از دست می‌دهند؛ فریب می‌خورند؛ مطلب برایشان عوضی جا می‌افتد؛ می‌گویند وقتی آن آنجوری است، آن هم آنجوری است پس ما هم هرجوری می‌توانیم باشیم! اصلا نمی‌شود آمار گرفت که چقدر خطرناک است؟

 خوب بازهم سپاسگزاری کنیم مجدداً. من واقعاً شخصاً از همه شما سپاسگزارم و به درگاه الهی هم شکرگزارم که الحمدلله بعد از حدود ده سال این کار از نو احیا شد. امیدواریم مجموعه کانون زبان قرآن به شکل‌های مختلف و شماها مخاطبین اعمّ از مخاطبین حاضر که واقعاً همّت کردید و این مجلس شب میلاد امام حسن مجتبی (ع) که در ساختمان کرامت در ساختمان دارالشفای کرامت رضوی کانون زبان قرآن با شکوه ترتیب دادید و همچنین کسانی که از طریق برخط معمولا همراه ما بودند و همراه ما هستند در برنامه‌های کانون زبان قرآن انشاءالله توسط شما و توسط کانون زبان قرآن پیگیری بشود، دنبال شود و به نتایج پربارتر برسد. بلکه اندکی از عمق اینگونه فاجعه‌ها کاهش پیدا بکند.

آقای بروجردی: خیلی ممنون، ببخشید. یک دقیقه هم من وقتتان را بگیرم. عرض کنم که همانطور که می‌دانید برای هر جشن با توجه به حال و هواش و فضا سازی که می‌شود ما پوستری طراحی می‌شود که قبلا راجع به آن توضیح داده بودم که هرکس مطلبی راجع به آن به ذهنش می‌رسد حتماً به ما انتقال بدهد. این هم برای ما جذاب است و هم به ما کمک می‌کند که این‌ها هربار بهتر شوند. توضیحی که در خصوص پوستر امروز دارم، خیلی کوتاه و مختصر می‌گویم و هرکس مطلبی دارد بعد از تمام شدن مراسم به من انتقال دهد. این آبی‌هایی که می‌بینید حقیقت ماجراست که رو به کبودی رفته،‌ رو به این بنفش‌ها. این غبار و حالت مه و ابری که جلویش را گرفته است همان چیزی است که دم دست ماست و ما اینها را می‌بینیم. فقط کمی دقت لازم دارد که ما بتوانیم این آبی‌ها را این زیر ببینیم و هیچ وقت به این دقت نمی‏کنیم و همیشه تمرکزمان همین دم دست است و همین غبار را می‌بینیم و تنها چیزی که می‌ماند از تمام این داستان‌هایی که داریم و به غلط در ذهنمان شکل گرفته است همین غبارها است. این آبی بوده رو به کبودی رفته،‌ می‌رود و روبه سیاهی هم می‌رود و ما متوجهش نمی‌شویم. همین، خیلی ممنون.

دکتر لسانی: سپاسگزاریم جناب بروجردی. خوب اگر اجازه دهید با ذکر یک صلوات مجلسمان را ختم کنیم: اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد.

فایلهای مرتبط

مظلوم دیروز و امروز (جشن میلاد امام حسن مجتبی (ع))
دریافت
نظرات

نظر خود را در خصوص محتوای ارائه شده در این صفحه با ما در میان بگذارید.

نام را وارد کنید.
نام خانوادگی را وارد کنید.
پست الکترونیک را صحیح وارد کنید
یک تلفن همراه صحیح وارد کنید.